آرون بک ( Aaron Beck ) ، روانشناس معروف ، معتقد است افرادی که مشکلات هیجانی دارند مرتکب خطاهایی در منطق می شوند که واقعیت عینی را به سمت خودخوارشماری متمایل می کند . درمان شناختی در روانشناسی مشکلات روانی را ناشی از فرآیندهای پیش پا افتاده ای چون تفکر معیوب ، استنباط های غلط بر پایه اطلاعات ناکافی یا نادرست و ناتوانی در تفکیک خیال از واقعیت می داند .
آرون بک همه موارد بالا را خطاهای شناختی یا تحریف های شناختی می نامد . شناخت خطاهای شناختی موجود در افکار کمک زیادی به تغییر آن ها می کند . اما چرا گاهی انسان ها این طور فکر می کنند ؟ گاهی تجزیه و تحلیل اطلاعات در ذهن انسان تحریف می شود . این تحریف ها خطاها یا تحریف های شناختی نامیده می شوند و به اشکال گوناگونی ظاهر می شوند . در این مقاله به معرفی انواع خطاهای شناختی می پردازیم .
خطای شناختی چیست ؟
خطای شناختی چیست و چرا بسیاری از افراد به آن دچار هستند ؟ تحریفات شناختی راه های ساده ای هستند که ذهنمان از طریق آن ها ما را به چیزی که نادرست است متقاعد می کند . این افکار نادرست معمولاً برای تقویت افکار و هیجانات منفی استفاده می شوند ، به این صورت که ما به خودمان چیزهایی می گوییم که ممکن است در ظاهر منطقی و دقیق به نظر برسد اما تنها کارکرد آن این است که احساس بدی در مورد خودمان پیدا کنیم .
به عنوان مثال ، وقتی یک شخص به خودش بگوید : ” من وقتی سعی می کنم کاری جدید انجام دهم همیشه شکست می خورم ، بنابراین من در هر کاری شکست می خورم ” از تفکر سیاه و سفید استفاده می کند . این فرد همه چیز را به صورت مطلق می بیند یعنی اگر در یک کار شکست می خورد به معنی این است که در همه کارها همین اتفاق خواهد افتاد . اگر این فرد اضافه کند که ” من یک بازنده کامل هستم ” نمونه ای از تفکر تعمیم دهی بیش از اندازه است . در این نوع تحریف شناختی ، شکست در یک عملکرد خاص به هویت و فردیت شخص تعمیم داده می شود .
انواع تحریفات شناختی ، هسته اصلی درمان شناختی رفتاری و دیگر درمان های روانشناختی است . فرد با خودآگاهی و شناسایی درست تحریفات شناختی خود می تواند به آن ها پاسخ داده و آن ها را رد کند . با رد مکرر این تحریفات ، کم کم خطاهای شناختی محو شده و با تفکری متعادل و منطقی تر جایگزین می شود .
انواع خطاهای شناختی
در سال ۱۹۶۰ ، آرون بک ، پیشتاز تحقیقات بر روی خطاهای شناختی به منظور طراحی درمان شناختی – رفتاری بود . از آن موقع باز هم روانشناسان دیگر در این زمینه به تحقیقات پرداختند و در نتیجه آن ، انواع خطاهای شناختی زیر شناسایی شد .
خطای شناختی ذهن خوانی
فرد تلاش می کند افکار ، احساسات و تمایلات دیگران را حدس بزند . مثلاً به این افکار منفی توجه کنید : ” حالا آن ها فکر می کنند که من آدم پر مدعایی هستم ” ، ” حتماً از من بدش آمده ” ، ” از دست من رنجیده است ” ، ” سر و وضع من به نظرش خنده دار است ” ، ” حتما عصبانی است ” ، ” دلش نمی خواهد کسی متوجه شود ” .
به نظر می رسد در تمام مواردی که ذکر شد فرد ، ذهن دیگران را می خواند یا سعی می کند افکار ، احساسات یا عقاید دیگران را حدس بزند و از سویی به حدس خود اعتقاد کامل دارد . ولی آیا انسان واقعاً توانایی خواندن افکار دیگران را دارد ؟ مسلماً پاسخ منفی است .
خطای شناختی بی توجهی به امر مثبت
در خطای شناختی بی توجهی به امر مثبت فرد فقط موارد منفی را در نظر گرفته و توجهی به موارد مثبت نمی کند . به این مثال ها توجه کنید : ” همه زندگیم پر از شکست است ” ، ” هیچ وقت نتوانسته ام کاری را درست انجام دهم . ” ، ” مادر خوبی نیستم . ” ” اصلاً بلد نیستم ” . آیا تمام مواردی که گفته شده کاملاً درست است ؟ مثلاً آیا فردی وجود دارد که واقعاً نتوانسته باشد حتی یک کار را درست انجام دهد ؟ مسلماً این طور نیست و بسیاری از افراد هم از نقاط ضعف برخوردارند و هم نقاط قوت . این مسئله بر روی عزت نفس افراد هم اثرگذار است .
خطای شناختی تفکر همه یا هیچ
خطای شناختی تفکر همه یا هیچ ( سیاه و سفید ) ، گویای این است که اگر فرد به کامل ترین و بالاترین سطح مورد نظر خود نرسد ، گویی هیچ موفقیتی به دست نیاورده است . برای مثال دانشجویی برای یک امتحان تلاش زیادی کرده و نمره اش نسبت به امتحان قبلی خیلی بیشتر می شود ولی به حد ایده آل خود نمی رسد . او فکر می کند ” تلاش هایم هیچ فایده ای نداشته و هیچ چیز نسبت به سابق تغییری نکرده است ” . این تفکر ریشه کمال گرایی است .
خطای شناختی تعمیم افراطی
در تحریف شناختی تعمیم مبالغه آمیز فرد هر حادثه منفی را شکستی همیشگی می پندارد و آن را به همه جوانب زندگی تعمیم می دهد . اگر فردی فکر کند که ” من آدم شکست خورده ای هستم و تمام تلاش ها و تمام زندگی ام بی حاصل بوده ” ، در واقع دچار خطای شناختی تعمیم بیش از اندازه شده است .
خطای شناختی فیلتر ذهنی
تحریف شناختی فیلتر ذهنی باعث می شود که فرد بخشی از واقعیت ها را ندیده و فقط به واقعیت های محدودی توجه کند . برای مثال وقتی کسی می گوید ” هیچ کس مرا دوست ندارد ” ، ” من آدم بی مصرفی هستم و به دردی نمی خورم . ” یا ” هر وقت با کسی دوست شده ام ، نتوانسته ام دوستی ام را حفظ کنم ” در واقع نمی تواند هیچ موردی که خلاف این افکار را نشان دهد به یاد بیاورد . مثلاً این که مادرش به او خیلی علاقه دارد یا دوستانی دارد که با او تماس می گیرند یا این که او تنها کسی است که جزوه هایش در کلاس دست به دست می گردد . در صورتی که یکی از ویژگی های افراد موفق این است که سعی می کنند واقعیت ها را ببینند .
خطای شناختی پیش گویی منفی
گاهی اوقات افکار خودآیند منفی فرد بیشتر در مورد آینده است ، یعنی آن چه را که برای آینده پیش بینی می کند بیشتر منفی است . مثلاً ” حتما امتحانم را خراب خواهم کرد ” ، ” مطمئنم که به حرفم گوش نخواهد کرد ” ” بلیط پیدا نخواهم کرد ” . به نظر نمی رسد چنین پیش بینی هایی در مورد آینده کاملا درست باشند ، به خصوص اگر تا این حد یک طرفه باشند . این خطای شناختی پیش گویی نامیده می شود .
خطای شناختی بایدها
برخی افراد بایدها و نبایدهای زیادی را برای خود و دیگران به کار می برند . هر چند وجود این بایدها و نبایدها تا حدی انگیزه ایجاد می کند ولی نمی تواند چیزی را تضمین کند . مثلاً با گفتن این که ” باید نمره خوبی بگیرم ” یا ” نباید این حرف را می زد ” نمی توان تضمین کرد که آن فرد واقعاً نمره خوبی بگیرد ، بلکه تنها اثری که ایجاد می کند این است که فرد نمره خوبی نگیرد خود را سرزنش کند یا به علت حرفی که دیگری زده شدیداً عصبانی شود .
خطای شناختی استدلال هیجانی
خطای شناختی استدلال هیجانی ، زمانی است که فرد بدون دلیل کافی و صرفاً به علت احساسی که دارد قضاوت می کند . مثلاً فردی که اضطراب دارد می گوید : ” نگران هستم پس حتماً قرار است اتفاق بدی بیافتد ” .
خطای شناختی فاجعه انگاری
گاهی اوقات افکار فرد اغراق آمیز هستند و به نظر می رسد که موضوع را خیلی بزرگ می کند . از این خطا به نام ” درشت نمایی ” یاد می شود . مثلاً فرد با خود می گوید : ” آبرویم رفت ” ، ” افتضاح شد ” ، ” تمام زندگیم خراب شد ” .
خطای شناختی برچسب زدن
افراد غمگینی که دچار افسردگی هستند تمایل زیادی دارند که نام ها و القابی را به خود دهند . آن ها خود را تنبل ، بی عرضه ، خنگ و نظایر آن می نامند . بسیاری اوقات ، افراد حتی دیگران را نیز به همین نام ها و خصوصیات ملقب می کنند یا حادثه ای را بدبختی می نامند .
خطای شناختی شخصی سازی
بسیاری از افراد افسرده خود را مسئول وقایع و حوادث منفی می دانند . آن ها هر حادثه منفی را به خود نسبت داده و به خاطر آن خود را سرزنش می کنند . مثلاً ممکن است خود را مسئول شکست دوستشان در امتحان بدانند چون معتقدند باید به اتفاق او درس می خواندند تا او هم یاد بگیرد یا اگر شکست عشقی را تجربه کنند تمام تقصیرات را خود به عهده می گیرند . این خطا را شخصی سازی می نامند .
- جهت آشنایی بیشتر و درمان خطاهای شناختی به صورت حضوری و آنلاین، می توانید با متخصصین بالینی کلنیک رایان تماس بگیرید.